اشکهایم که سرازیر میشود…
دیری نمی پاید که قندیل میبندد،
عجیب سرد است هوای نبودنت…
خدایا…
کاش اعتراف کنی
… جهنمی در کار نیست…
برای ما همین روزهای برزخی زمینی کافیست.
از چوپان پیری که دیگر توان چوپانی نداشت پرسیدند…
چه خبر؟؟
با لهن تلخی گفت:
گرگ شد!
… آن بره ای که نوازشش میکردم…
از تو دلگیر نیستم…
از دلم دلگیرم..
که بیوفاییت را صبورانه تحمل میکند…
نشان دادن پیروزی آسان است…
ولی قبول کردن شکست آسان نیست…
دل فقط دل تو…
دل من که دل نیست..
یا میشکنه یا میگیره یا تنگ میشه…
خیلی سخته که…
مخاطب یکی باشی ولی..
هیچوقت براش خاص نباشی…
این روزها…
انسان ها تنهایی ات را پر نمیکنند..
فقط خلوتت را میشکنند…