تنهایی یعنی …

naghmehsara (13)

فکر می کردم تنهایی یعنی …
من …
سکوت …
پنجره های خاک گرفته …
اتاق خالی از تو …
نمیدانستم سنگینی اش بیشتر می شود در ازدحام آدم ها !

نویسنده: تاریخ: ۱۳۹۳/۰۲/۰۹ موضوع: جملات عاشقانه دیدگاه ها: ۳ دیدگاه

جمله ی آخرش …

naghmehsara (11)

 

آرام بگیر دلم …

تنگ نشو برایش …

مگر نشنیدی جمله ی آخرش را !

“چیزی بینمان نبوده”

نویسنده: تاریخ: ۱۳۹۳/۰۲/۰۸ موضوع: جملات عاشقانه دیدگاه ها: افزودن دیدگاه

کــــاش جایــــی برویــــم …!

naghmehsara (10)

 

کــــاش جایــــی برویــــم …!

تابلویــــی داشـتــــه باشـــــد ..

کــــه رویــــش خـــــدا نـوشتــــه باشـــد :

پــــــایــــــان تمــــــــام دلتنگـــی هــــــا …………!

نویسنده: تاریخ: ۱۳۹۳/۰۲/۰۷ موضوع: جملات عاشقانه دیدگاه ها: افزودن دیدگاه

مزرعه ی زندگی من …

naghmehsara (9)

مترسک ناز می کند …

کلاغ ها فریاد می زنند …

و من سکوت می کنم ….

این مزرعه ی زندگی من است …

خشک و بی نشان …

نویسنده: تاریخ: ۱۳۹۳/۰۲/۰۶ موضوع: جملات عاشقانه دیدگاه ها: ۷ دیدگاه

هی غریبه …

naghmehsara (8)

هی غریبه…

روی کسی دست گذاشتی که همه ی دنیامه

بی وجدان

انقدر راحت بهش نگو عزیزم

سختمه…

نویسنده: تاریخ: ۱۳۹۳/۰۲/۰۵ موضوع: جملات عاشقانه دیدگاه ها: ۳ دیدگاه

آن راه …

naghmehsara (7)

 

میخواهم خودم را بزنم به آن راه……

همان راهی که تو همیشه از آن میرفتی…..

شاید دوباره همدیگر را دیدیم.

نویسنده: تاریخ: ۱۳۹۳/۰۲/۰۴ موضوع: جملات عاشقانه دیدگاه ها: ۲ دیدگاه

جاده های سکوت …

naghmehsara (6)

دیشب در جاده های سکوت …

در ایستگاه عشق ،هر چه منتظر ماندم

کسی برای لمس تنهاییم ، توقف نکرد

و من تنهاتر از همیشه به خانه برگشتم…

نویسنده: تاریخ: ۱۳۹۳/۰۲/۰۳ موضوع: جملات عاشقانه دیدگاه ها: یک دیدگاه

آرزو کن با من …

naghmehsara (5)

آرزو کن با من!

که اگر خواست زمستان برود …

گرمی دست تو باشد …

آرزو کن با من !

“ما” ی ما “من” نشود …

آرزو کن با من … !

سایه ات از سر تنهایی من کم نشود …

نویسنده: تاریخ: ۱۳۹۳/۰۲/۰۲ موضوع: جملات عاشقانه دیدگاه ها: افزودن دیدگاه