دستت که بلرزد اشتباه مینویسی
پایت که بلرزد اشتباه میروی
دلت که بلرزد
وامصیبتا…
حوصله خواندن ندارم !
حوصله نوشتن هم ندارم !
این همه دلتنگی دیگر نه با خواندن کم می شود نه با نوشتن . . .
دلم تو را می خواهد !
کسـی چــه مـی دانــد
شایــد دست هـایـت را در جیبـم جـا گذاشتــه ای کــه همیشـه در میــان آن بـه دنبـال چیــزی مـی گـردم!
هیــــــــــــــــــــــــــس!
ساکت!
یه کف مرتب به افتخارش …! چه با احساس منو گذاشت و رفت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی دست هایت را می بردی هیچ فکر کردی؟
به بویش گرمایش قدرتش امیدش
و این پاییز تمام کت هایم جیب های بزرگ دارند … دستم تنهایی یخ می کند!
هوای حوصله ام پر است
از ذرات آلوده ی غم
نسیم با تو بودن می خواهم
خسته می شوم از دلتنگی ها
و شاید چشمانم ببارد
دلم خواب می خواهد به بهانه ی آغوش تو…