این روزها دچار سر گیجهام
تلخ تر از تلخ…
زود می رنجم ، انگار گمشدهام! حتی گاهی میترسم …
چه اعتراف بدی…
شاید لحظه کوچ به من نزدیک شده، دلم هوای سردی غربت دارد …
این روزها دچار سر گیجهام
تلخ تر از تلخ…
زود می رنجم ، انگار گمشدهام! حتی گاهی میترسم …
چه اعتراف بدی…
شاید لحظه کوچ به من نزدیک شده، دلم هوای سردی غربت دارد …
عشق بازی… |
چهـ جالب… |
متــــــــاسفم… |
جز تو … |
دیدی که سخت نیست تنها بدون من…؟ |
خسته… |
هوس … |
مـــات شــدم از رفـتنت … |
کفش هایم… |
قصه ی من و تو … |
کـاش قلبم درد تنهایی نداشت
سینه ام هرگز پریشانی نداشت
کاش!
برگهای آخر تقویم عشق
حرفی از یک روز بارانی نداشت
سلام عزیزم ورود دوباره ات رو واقعا و از صمیم قلب تبریک میگم امیدوارم دیگه نری
دلم هوای سردی غربت دارد …
عالی بـــود…عالیـــ
خوشحالم که دوباره اومدین
سپــاس:)
هــــــــــــــــیچکس …
و ایـــــــــــــــــــــــــن نـــــــــــوشتنها …
براى هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیچکس …!
مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن…
نـــــــــوشتن را دوســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم…!
هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمین … .
وب منم بیا مرسی
محدود اشخاص قادرند عاشق شوند
چون محدود اشخاص قادرند همه چیز را از دست بدهند…
دلم خیلی گرفته
از این رسم زمونه
از عاشق شدن و به عشق نرسیدن
از رسوایی
کاش ع ش ق نبود
یادت باشه وقتی واسه کسی همه کس شدی اون کس بعد توخیلی بیکسه .یابرای کسی همه کس نشویااگرشدی به فکربی کسی هاش باش.
سلام از کجا باید وارد شیم برای عضویت ——اسم مدیر سایت رو میشه بدونم
عالی هستین مرسی
سلام گلکم!!!؟؟؟؟
همه ی مزرعه کافر صدایش میزدند
آفتاب گردانی که عاشق باران شده بود
سلام عجب سایت باحالی داری به من هم سری بزن
har umadani , ye raftani dare !!!
mesl hammmmmmmmmmmmmmmishe aliiiiiiiiiiiiiiiiii bod
این روزها زودتر می شکنم
با هر نگاهی
کلامی
و حتی سکوتی
دلم می خواهد تنها باشم
و نباشند کسانی که بودنشان درد دیگریست بر دلم
و نباشد این حجم نگاه های سرد
اینجا سرما استخوان سوز است
خسته ام از اینهمه …
خدایا…
در انجماد این نگاه های سرد… دلم برای ” جهنمت ” تنگ شده است!
ریشه ی نامردمی زنده است زیر یک برف زمستانی
هرکه راشغلی است در عالم شغل بعضی ها مسلمانی
داغ آن مردم به دلها بود داغ این مردم به پیشانی است
لاجرم اصلاح ما مردم کار استادان سلمانی است
لب فرو بستن دراین ایام اولین شرط سخندانی است
یک نفر در زیر باران مرد کوچه اما گرم مهمانی است
دلگیرم از مرغانی که نزد ما دانه چیدند و نزد همسایه تخم گذاردند ولی ایمان دارم روزی
بوی کبابشان به مشامم خواهد رسید.
زیباترین ها را برایت ارزو دارم عالی بود
ا درخت و مزرعه را نیمه جان شما کردید
و دنده های مرا نردبان شما کردید
برادری به زبان بود _ ما ندانستیم
فقط به خاطر نان بود_ ما ندانستیم
بهشت اگر به شفاعت رسد , نمی خواهم
به زور گریه و طاعت رسد ,نمی خواهم
بدون کشته شدن سرنوشت بی معناست
شهید اگر نتوان شد ,بهشت بی معناست !
برخاستیم و وضو ساختیم
شانه به شانه ایستادیم
در صفوفی بی خلل
و با هم
نیت فرادا کردیم…الله اکبر!
سبقت ازسایه ها به بیشتردویدن نیست بسوی نورکه باشى،سایه هادرپس توهستن
حتى آنگاه که ایستاده اى…!