تا تو را دیدم دل را ندادم به کس…
حال که عاشقم کردی به فریادم برس…
تقدیم به او که حتی نمی داند برایش پست می گذارم:
یکی بیاید روسری ام را کمی جلو بکشد از خانه که بیرون می آمدم انگشتانم را جا گذاشتم… از خانه که بیرون می آمدم چشم هایم را جا گذاشتم…
به تو که فکر می کنم مثل کلاهک کارخانه ها دود از کله ام بلند می شود !…
دیگرنمیتوانم تحمل کنم
مگر نرخ عشقت چقدر بود که دنیایم را گرفتی؟
میروم تا در میخانه کمی مست کنم جرعه بالا زنم و آنچه نبایست کنم آنقدر مست که اندوه جهانم برود استکان زیر لبم باشد و جانم برود برود هرکه دلش خواست شکایت بکند شهر باید به منه غمزده عادت بکند
قلبم فدای عزیزی که دنیایی از دلتنگی را به امید یه لحظه دیدارش به جان میخرم و با دیدارش هرس میشود علفهای هرز دلتنگی ام….
تنهابودنقدرت می خواهد…واین قدرت راروزی کسی به من یادداد که می گفت تنهایت نمی گذارم
تقدیم به او که حتی نمی داند برایش پست می گذارم:
یکی بیاید
روسری ام را کمی جلو بکشد
از خانه که بیرون می آمدم
انگشتانم را جا گذاشتم…
از خانه که بیرون می آمدم
چشم هایم را جا گذاشتم…
تقدیم به او که حتی نمی داند برایش پست می گذارم:
به تو که فکر می کنم
مثل کلاهک کارخانه ها
دود از کله ام بلند می شود !…
دیگرنمیتوانم تحمل کنم
مگر نرخ عشقت چقدر بود که دنیایم را گرفتی؟
میروم تا در میخانه کمی مست کنم
جرعه بالا زنم و آنچه نبایست کنم
آنقدر مست که اندوه جهانم برود
استکان زیر لبم باشد و جانم برود
برود هرکه دلش خواست شکایت بکند
شهر باید به منه غمزده عادت بکند
قلبم فدای عزیزی که دنیایی از دلتنگی را به امید یه لحظه دیدارش به جان میخرم و با دیدارش هرس میشود علفهای هرز دلتنگی ام….
تنهابودنقدرت می خواهد…واین قدرت راروزی کسی به من یادداد که می گفت تنهایت نمی گذارم