چه غروبی بود چه شبی خواهد شد…
***
من و تو
دست ها در هم گره چشم ها در هم تنیده
کنار امواج وحشی
کنار آن شراره های داغ
بعد از آن آب تنی طلایی
***
و حال عطر شب بوها
“سمفونی جیرجیرکها”
نوای گیتار بیگانه ات با همراهی صدای من
طعم بستنی بهارنارنج ِ تابستانی
جای ستارگان خالی
کمی هم نور مهتاب
شاید وقتش فرا رسیده
شکستن همه ی ِ استقامت ها
آرزو
خــدایــــــا
نــَـتــــــــرس…
نه به گـنـاهـ میفتی
نه جهــــنـم میروی…
من و تو به هم محــرمیـم…
‘دسـتـانـم را بـگـیــــــر’
(..’)/♥ ♥(‘..)
.\♥/. = .\█/.
_| |_ ♥ _| |_
خیلی عالیست
سلام واقعا زیبا بود در حد المپیک خیلی با معنی بود کلمه هاش خیلی قشنگ کنار هم چیده شده