چهـ جالب…

03689784423323251873

 

آمدنت بدون سلام بود…

رفتنت بدون خداحافظ…

چهـ جالب…

نهـ سلام بلد بودیـ …

نهـ خداحافظ…

نویسنده: تاریخ: ۱۳۹۴/۰۱/۳۰ موضوع: جملات عاشقانه دیدگاه ها: ۱۶ دیدگاه

۱۶ دیدگاه

  1. nagmeh می‌گه:

    کسی که ادعا میکرد دوستم داره..تنهام گذاشت..بدون خداحافظی یا دلیل..حتی یه دلیل هم نیاورد واسه بی وفاییش…کسی که میگفت اگه یه روز فراموشش کنم میمیره الان دوماهه مثل آب خوردن فراموشم کرده…حتی توگفتن دروغم کم نزاشت…محبتم و دوست داشتنم رو گذاشت به پای آویزوون بودنم…چه ساده و بی صدا من و شکست و رفت..مثل آب خوردن.

    • تارا می‌گه:

      نگران نباش.
      خدای بالا سری جوابشو می ده.
      زندگی ارزششو نداره.

    • مهرداد11 می‌گه:

      سلام. من به عشقم رسیدم اما بعد از اینکه حقوق منو کم دید از من جدا شد به نظر من اگه قرار بود به همین دلایل بعدا ولت کنه بهتر شد که حالا رفت. جای بد داستان می دونی چیه ؟ حالا من کنار همسرم میخوابم اما خواب اونو می بینم .دارم دیوونه می شم .خدا به روز هیشکی نیاره .دردش وحشتناکه ….

  2. لمیس می‌گه:

    مثل اینکه این رسم همه شونه…
    همچین بلایی سر منم اومده… با این تفاوت که هر موقع هرجایی تو جلسه ای یا نشستی منو می بینه هنوز با پرروی تموم می گه دوست دارم ولی تقدیر نمی خواد
    اینجاست که باید بگی:
    بی لیاقت ات را…
    بر سر تقدیر نینداز…
    تو…
    نمی خواستی…
    وگرنه تقدیر می خواست….

    • تارا می‌گه:

      بله کاملا موافقم.
      بعضیا این جورین…
      فکر می کنن اگه بگن دوسمون دارن دلمون قرص می شه که مال مان…
      ولی خودشون خیانت می کنن…

  3. هانی می‌گه:

    تارا جون عالی بود.حرف دل خیلیارو زدی خیلیارو با این جملات به گریه انداختی.

  4. sofia می‌گه:

    دقیقا این بلا سره منم اومده با این تفاوت که وقتی رفت دیگه هر جایی همو میبینیم محل نمیذاره این داره داغونم میکنه چیکارکنم لطفا کمکم کنید؟…الان ۳ سال میگذره >فامیل هست اما نه زیاد نزدیک اما همو میبینیم< کمکم کنید………….

    • تارا می‌گه:

      راسش نمی دونم چی بهتون بگم.
      ولی ب نظرم با کارایی خودتونو سر گرم کنین که بهشون علاقه دارین.
      من خودم رمان نویسی و وبلاگ نویسی رو بیشتر از همه دوست داشتم.الانم با این کارا مشغولمو کم کم فراموشش کردم.
      ولی هر بار که می بینمش خب قلبم درد می گیره.ولی اون عشق عمیق رو دیگه بهش ندارم.
      بارها هم با خودم گفتم که چرا زندگیم رو واسه خاطر کسی که منو ول کرد زهر کنم.بهتره برین سراغ تفریحای سالم.به امید خدا کم کم فراموش می شه.امیدوارم کمکتون کرده باشم.
      ممنون که سر می زنین.

  5. رها می‌گه:

    استش این بلا سر من نیومده اما خودم بایکی این کارو کردم …………..و متاسفم!!!!!!

  6. طناز می‌گه:

    من و عشقم عاشقانه همدیگرو دوس داریم ولی خانوادش نمیذارن الان ۷ ساله ک با همیم هزار بار ولش کردم ولی یا خودم نتونستم دوباره برگشتم یا اون. نمیتونیم دوری همو تحمل کنیم ولی نمیتونه نظر خانوادشم تغییر بده بلاتکلیف موندیم نمیدونم چیکار کنم

    • تارا می‌گه:

      سلام طناز جون.راستش بهتره برین با ی ریش سفید حرف بزنین.با ی بزرگتر.یا کسی ک پدرو مادر عشقتون اونو قبول دارن.منطقی بهشون بگین ک همیدیگرو دوست دارینو نمی تونی بدون هم زندگی کنین.می گی ۷ سال دوست بودین.خب این یعنی اینک با خصوصیات هم کامل آشنایی دارینو می دونین ک فقط با همدیگه خوشبخت می شین.پس مشکلتون رو با ی بزرگتر در میون بذارین.خدا کمکتون می کنه.
      ان شا الله ک همه چی خوب میشه.

دیدگاه خود را ارسال کنید