تو مرا نادیده بگیر …
و من …
بدنم روز به روز کبود تر می شود …
از بس …
خودم را میزنم ،
به نفهمی …!!!
تو مرا نادیده بگیر …
و من …
بدنم روز به روز کبود تر می شود …
از بس …
خودم را میزنم ،
به نفهمی …!!!
متــــــــاسفم…
نه برای تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست…
نه برای خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز زندگیـــستــــ بـــرایم….
متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را….
از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم….
تا همیشه در شکـــــــــــ دروغ بودنش بمـــانم….
خوب که فکر می کنم …
می بینم گاهی یک شکلات ِ مغزدار …
بیشتر میچسبد …
تـــــا …
عاشقانه های این عاشق های تو خالی !
گفته باشم …
من درد میکشم اما تو چشمهایت را ببند،
سخت است بدانم میبینی و بی خیالی …
تویی که روزگاری برایم درمان بودی ..
“کنج گلویم قبرستانی است پرازاحساسهایی که زنده بگورشده اند،
به نام بغض….”
عشق گم شده من …
نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند،وآدمهائی که هرگز
تکرارنمی شوند….
وتو آنگونه ای…
فقط همین…
شاید به هم باز رسیم …
روزی که من به سانِ دریایی خشکیدم …
و تو چون قایقی فرسوده بر خاک ماندی …